شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ سهراب : گفتي چشمها را بايد شست ! شستم ولي.....
گفتي جور ديگر بايد ديد! ديدم ولي..... گفتي زبر باران بايد رفت رفتم ولي او نه چشم هاي خيس و شسته ام را نه نگاه ديگرم را هيچکدام را نديد فقط در زير باران با طعنه اي خنديد و گفت : ديوانه باران زده!!

خطا در آدرس عکس
ممنونم خانوم غزل
خواهش ميکنم
مرســــ ــ ــي
غزل صداقت، شاه تور، مجنون الحسين ع، روياي شبانه?، بهترين هابرا&، هرزنويس ? خيلي چاکريممممممم
برای مشاهده پیام های بیشتر لطفا وارد شوید
vertical_align_top